یه روز تعطیل خونه مادرجون
کـوتـاه مـی گـویـم دوسـتت دارم اما
از دوست داشـتـنـت کـوتـاه نـمـی آیم . . .
امروز دوتایی رفتیم خونه مادرجون تا غروب اونجا بودیم کلی گشت
زدیم تو ماشین تا صدای
آهنگو شنیدی دستاتو تکون میدادی مامانی فدای دوردونش بشه.
اینم چندتا عکس ازخونه مادرجون
گوشی به دست داری مامانی رو اه میکنی
عکسی که تو الناز و مادرجون گرفتین تو دستته چه ذوقی هم میکنه
جیگر طلای مامان
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی