محیا جونمحیا جون، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 14 روز سن داره

محیا زندگي مامان وبابا

هفته اخر 93

سلام عزیز مامان بیست وششمین ماهگرد زندگیت مبارک گل دخترم. امروز 22 روز از اسفند 93 7روز دیگه عیدو سال جدیدو بزرگتر شدنت الانم کنارم ایستادی هی منو سوال پیچ میکنی ماشالاه شیرین زبونی چشمم به تخته حسابی هم شیطونی واسه خودت خانم شدیا. این ماه عکس زیادی ندارم قرار شده ببرمت اتلیه از این روزات عکس بگیرم .         ...
22 اسفند 1393

بیست و پنجمین ماهگرد

اگر تو نبودی جهان، بی خنده های تو معنا نخواهد داشت. اگر تو نباشی، هیچ بهاری ـ حتی اگر لبریز شکوفه باشد ـ دیدن ندارد. اگر تو نبودی، باران ها همه دلگیر می شدند و هیچ مادری عاشقانه زیر باران ها، بی چتر لبخند نمی زد. اگر تو نبودی، آسمان با همه حجم آبی اش، در چشم های همیشه خیس هر پدری، دلگیرتر از چهار دیواری کوچکی می شد که به زندانی کوچک بیش نمی ماند. اگر تو نبودی، شمعدانی های لب پنجره، این گونه زیبا گل نمی کردند و عطر سیب، دیگر معنایی نداشت. اگر کودک نبود، نه پدر معنا داشت، نه هیچ مادری بهشتی می شد.   سلام عزیز مادر امروز بیست و پنج ماه از روز تولدت میگزره عزیز مادر روزها از پی هم میگزرد و تو بزرگ و &nbs...
6 بهمن 1393

روزهای دو سالگی

سلام عزیز مادر حالا که تونستم عکساتو بزارم تو نوشته هات اگه تو هم همکاری کنی بتونم از این روزهای بچگیت عکس بندازم از شیطنتات بگم که تمومی نداره انگاری نمیخوای اروم بگیری حرف زدنت هم کامل شده دیشب وقت اذان دستاتو بلند کردی رو به آسمون بازبون بچگیت میگفتی خدا بابابزرگ محیارو خوب کن الی امین مامان فدای گل دخترش بشه همه چیز تو خاطرت میمونه هرجا میرم همه از شیرین زبونیت میگن اسپند دود کنم تا دخترم چشم نخوره الانم که دارم واست مینویسم تو کل بالشتای مبلو ریختی وسط خونه داری بازی میکنی حسابی سرما خوردی هواهم خیلی سرده شده توهم بیرون نری اروم نمیگیری .   اینم یه سری از عکسای این روزاته .....  &...
20 دی 1393