بیست و پنجمین ماهگرد
اگر تو نبودی
جهان، بی خنده های تو معنا نخواهد داشت. اگر تو نباشی، هیچ بهاری ـ حتی اگر لبریز شکوفه باشد ـ دیدن ندارد.
اگر تو نبودی، باران ها همه دلگیر می شدند و هیچ مادری عاشقانه زیر باران ها، بی چتر لبخند نمی زد. اگر تو نبودی، آسمان با همه حجم آبی اش، در چشم های همیشه خیس هر پدری، دلگیرتر از چهار دیواری کوچکی می شد که به زندانی کوچک بیش نمی ماند.
اگر تو نبودی، شمعدانی های لب پنجره، این گونه زیبا گل نمی کردند و عطر سیب، دیگر معنایی نداشت.
اگر کودک نبود، نه پدر معنا داشت، نه هیچ مادری بهشتی می شد.
سلام عزیز مادر امروز بیست و پنج ماه از روز تولدت میگزره عزیز مادر روزها از پی هم میگزرد و تو بزرگ و
بزرگتر و خانمتر میشی امروز که به عکسای گزشتت نگاه میکردم دیدم که نه خانمی من حساابی بزرگ شده قیافتم
خانمتر شده امروز حالم گرفتس البته چند روزیه که حال ندارم از دست این زندگیو ادماش خستم کمی ارامش میخوام تو
هم حسابی شیطون شدی از تنهایی تو خونه خسته میشی لجبازی میکنی منمو این خونه و جیغ زدنات چاره چیه مجبورم
هرطوری شده ارومت کنم مامانی طاقت اشک ریختنتو ندارم مامانی ازت عزر میخوام که واسه این پستت عکسی ازت
ندارم اخه باهام همکاری نمیکنی انشالاه تا ماه بعد فدات دوردونه مادر........
کاش میشد:بچگی را زنده کرد
کودکی شد،کودکانه گریه کرد
شعر ” قهر قهر تا قیامت” را سرود
آن قیامت، که دمی بیش نبود
فاصله با کودکی هامان چه کرد ؟
کاش میشد ، بچگانه خنده کرد . . .