چهارمین دندون
عزیز مامان دو شب بود که حسابی بیخواب شده بودی میخوابیدی ولی بس که درد داشت مشستی چشما بسته گریه میکردی دیشب که مجبور شدم استامینوفن بهت بدم تاتونستی بخوابی صبح متوجه شدم دندون چهارمت در اومد واسه همون بیخواب بودیا درد داشتی مامان فدای گل دخترش بشه دیروز که رفته بودیم دکتر خیلی شیطنت کردی اینم نمونش که منشی رو کلافه کردی بس کنجکاوی. تا ازت غافل شدم رفتی داخل اتاق از میز میری بالا اینجام خلاصه نشستی میخندیدی بهم میگی برو بیرون که به کارت ادامه بدی یه روز آفتابی اومدی داخل حیاط داری آسمونارو نگاه میکنی اینم محیاخانم با الناز حاضر نشدن جدااز هم بشینن ...
نویسنده :
مامان محبوب بابا مجتبي
15:54